هنگامی که با جمعی از مدیران شرکتی بزرگ سالی یک یا دوبار مذاکره میکردم
شروع به یادداشت مساِئلی میکردم که در مورد نگرانی ها و دلایل شک و تردید هایشان میدانستم و آن را علاقه و ترس یافتم.
بیش از همه میدانستم که آنها در برابر تغییر مقاومت میکنند.این مسأله امری کاملا عادی در سخنرانی هاست.
مردم مایلند به نقطه آرامش برسند و بعد دربرابر تلاش یا پیشنهادی که آنها را از این نقطه آرامش دور می سازد مقاومت میکنند.
دو انگیزه مهم خرید یا تقریبا هر تصمیم دیگری برای تغییر علاقه و ترس است.
مردم از اینکه وقت، پول، شخصیت، سود یا هر چیز دیگری را از دست دهند هراس دارند.
مردم خواستار وقت-پول-سودسهام-فرصت و… بیشترند.
روانشناسان به ما میگویند که قدرت انگیزشی ترس دو و نیم برابر بیشتر از قدرت انگیزشی امیال و علایق است. ( علاقه و ترس برابری نمی کنند )
بدین معنی که تاکید بر آنچه شرکت کنندگان با نپذیرفتن نظرات شما از دست میدهند
دو و نیم برابر مجاب کننده تر از تأکید برچیزی است که به دست می آورند.
با این حال در بسیاری از موارد مهمترین مزیتی که با آن را عنوان کنید
این است که شرکت کنندگان با پذیرفتن نظرات شما چه چیزی به دست خواهند آورد.
مهمترین دلیل تمام کارهایی که هر فرد انجام میدهد حول واژه پیشرفت سیر میکند.
بدین معنی که مردم به این دلیل کاری را انجام میدهند که معتقدند در نتیجه
انجام آن کار نسبت به زمانی که آن را اصلا انجام نمی دهند موفق تر خواهند بود.
بنابراین حتی هنگامی که به ترس پناه میبرید ترس نپذیرفتن-انتقاد-فقدان-خجالت-مخالفت-تمسخر و غیره…
در حقیقت این پیشنهاد را مطرح میکنید که چنانچه این شرکت کننده نصیحت شما را گوش فرا دهد با توجه به وجود این ترس ها اوضاع بهتری خواهد داشت.
پس دانش نسبت به علاقه و ترس بسیار هائز اهمیت است.